محاکمه پسر جوان به اتهام قتل پدر
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۲۷۵۱۳
پاییز سال ۱۴۰۰ گزارش یک درگیری خونین به پلیس اعلام شد و پس از آن مأموران به محل درگیری که خانهای در منطقه ورامین بود، رفتند.
پس از بررسیهای اولیه مشخص شد که مرد ۶۰ سالهای در خانه مجردیاش مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. به این ترتیب وی به بیمارستان منتقل شد، اما ساعتی بعد به علت شدت جراحات وارده و خونریزی تسلیم مرگ شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اعلام موضوع به مأموران پلیس و شروع تحقیقات، آنان در نخستین گام سراغ همسایههای مقتول رفتند. یکی از همسایهها به مأموران گفت: ما در خانه نشسته بودیم که با شنیدن صدای گلوله از جا پریدیم و پس از آن صدای زنی را شنیدیم که با جیغ و فریاد کمک میخواست، وقتی از خانه بیرون آمدیم مرد جوانی که ماسک بر صورت داشت هراسان از خانه همسایه بیرون دوید و متواری شد.
همسایه دیگر قربانی نیز به مأموران گفت: من جلوی در ایستاده بودم که صدای گلوله را شنیدم و چند دقیقه بعد هم مردی که به نظر میرسید ضارب بود در را باز کرد و بیرون دوید و وقتی او را صدا کردم بدون توجه به من فرار کرد. البته صدای زنی هم میآمد که مدام جیغ و داد میکرد.
یکی دیگر از همسایهها به مأموران گفت: مرد همسایه تازه این خانه را خریده بود و تنها زندگی میکرد. بعد از شلیک گلوله هم زن میانسالی هراسان در راهپلهها جیغ میکشید و کمک میخواست.
در ادامه تحقیقات مأموران پی بردند، مقتول به نام اکبر متأهل و دارای دو پسر است، اما بهتازگی و بدون اطلاع آنها این خانه را خریده بود.
با اطلاعاتی که همسایهها به پلیس داده بودند و با بررسی تماسهای تلفن مقتول روشن شد، زنی که هنگام قتل در خانه مقتول بوده همسر دوست صمیمیاش بوده است.
با افشای این ماجرا زن میانسال بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: اکبر از دوستان صمیمی شوهرم بود و به خانهمان رفت و آمد داشت. او بهتازگی و بدون اطلاع خانوادهاش یک خانه مجردی در نزدیکی مغازه لباسفروشیای که من در آنجا کار میکنم خریده بود. روز حادثه با من تماس گرفت و گفت در خانهاش گلوله خورده است و من هم بلافاصله خودم را بالای سر او رساندم و از همسایهها کمک خواستم. من قاتل را میشناسم. چون وقتی به آنجا رسیدم دیدم یک نفر از بالای دیوار پایین پرید و فرار کرد، البته او ماسک داشت، اما من فهمیدم که او پسر بزرگ اکبر است.
با اظهارات این زن پسر مقتول دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت، اما مدعی شد در جریان ماجرا نبوده و از نحوه قتل پدرش اطلاعی ندارد.
وقتی مأموران پلیس به اختلافهای دنبالهدار متهم و پدرش پی بردند علیه او کیفرخواست صادر و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای این جلسه مادر مقتول برای نوهاش درخواست قصاص کرد و گفت: نوهام و پسرم اختلاف داشتند. حتی یکبار نوهام به خانهام آمد و گفت اگر پدرم سند خانهای را که خریده به نام من نزند او را میکشم و داغش را بر دلت میگذارم. من اطمینان دارم که نوهام پسرم را کشته و به هیچ عنوان هم حاضر به گذشت نیستم.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل ادعای عجیبی مطرح کرد و گفت: چند ماه قبل از حادثه به رابطه پنهانی پدرم با یک زن غریبه پی بردم وقتی موضوع را به پدرم گفتم و از او خواستم دست از رابطهاش بردارد منکر قضیه شد. با این حال من متوجه تغییر رفتار پدرم با مادرم شده بودم و میدانستم او به مادرم خیانت میکند. یک روز پدر را تعقیب کردم و متوجه شدم بهتازگی یک خانه مجردی خریده است و زن میانسالی هم به آن خانه رفت و آمد دارد، به همین خاطر باز سراغ پدرم رفتم و به او تذکر جدی دادم و تهدیدش کردم که اگر به رابطهاش با آن زن خاتمه ندهد آبروی آنها را میبرم، اما او منکر ماجرا شد و تهدیدم را جدی نگرفت. روز حادثه به خانه مجردیاش رفتم و با او صحبت کردم. بعد از آن هم پدرم به قتل رسید و وقتی خبر را شنیدم تعجب کردم و نمیدانم چه کسی او را کشته، من اصلاً اسلحه نداشتم.
وی درباره اینکه چطور زن میانسال او را شناسایی و به عنوان عامل قتل معرفی کرده، گفت:، چون من به رابطه پنهانیاش با پدرم پی برده و آنها را تهدید به آبروریزی کرده بودم او برای تلافی چنین ادعایی را مطرح کرده و به دروغ گفته من قاتل پدرم هستم. در حالی که من بیگناهم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قتل اخبار جنایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۲۷۵۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عاقبت رؤیافروشی؛ واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به ابراز ندامت اشکان خطیبی
اشکان خطیبی که در ایام اغتشاشات ۱۴۰۱ به اروپا رفته بود، حالا در مصاحبهای گفته است: «دیگر توانایی کار کردن ندارد.» او گفته است: «خودم به همه چیز پشت پا زدم... از چیزی نمیخواهم دفاع کنم... نمیخواهم بگویم اشتباه کردیم، چون همه مربوط به پروسه اجتماعی است و همه ارکان اجتماع را درگیر میکنم و من هم بخشی از این اجتماع بودم... در ایران مدیر پردیس سیاسی چارسوق بودم! دو سال پشت سر هم رئیس کاخ بودم. اینها را نمیتوانم انکار کنم... اگر اشتباه کردیم همگی با هم اشتباه کردیم!... زندگی در اروپا کار راحتی نیست؛ به دلیل بیماری C- PTSD تحت درمانم!... از کیفیت کارهایی که در خارج از ایران کردم راضی نیستم... حدود شش سال است روی صحنه نرفتهام... سخت است، واقعاً سخت است. بهای سنگینی دادم و به قیمت از دست دادن خیلی از چیزها، از جمله خانوادهام تمام شد.» این گفتهها با واکنشهای بسیاری از سوی کاربران همراه بود که در ادامه بخشهایی از آن را مرور کردهایم.
سعید ساداتی:
چند ماه قبل مورد اهانت اشکان خطیبی قرار گرفتم، اما وقتی امروز ابراز ندامت و پشیمانی او را دیدم از صمیم قلب از خدا خواستمای کاش شرایطی فراهم شود تا خطیبیهایی که پشیمانند با اخذ تعهد به وطنشان بازگردند. دیدن حال و روز خراب ایرانیها در غربت حال آدمو خراب میکنه.
احمد روستایی:
شنیدن حرفهای اشکان خطیبی کار راحتی نیست. آدم دوست ندارد هموطنش را در این شرایط ببیند. بهخصوص اگر هنرمند باشد و با فیلمهایش خاطره داشته باشی. اینها فریب رؤیافروشی رسانهها و اطرافیانی را خوردند که تصورات ذهنیشان را به اشتباه شکل دادند. اینها را باید تلفات جنگ رسانهای دشمن به حساب آورد.
مهدی غنچه:
بیماری که اشکان خطیبی از آن حرف میزند اختلال استرس است که پس از یک اتفاق وحشتناک ایجاد میشود! کاش به وطن پشت پا نمیزد.
محمد همدانیان:
باید به اشکان خطیبی گفت تو تنها نیستی خیلیها که رفتن به فکر بازگشت هستند، اما روی بازگشت ندارند.
علی فرحزادی:
اکثر اینایی که برای لگد زدن به نظام و خوش خدمتی به امریکا مهاجرت کردن اوضاعی شبیه به اشکان خطیبی دارن. این حرفایی که الان از این آدم میشنویم شامل حال خیلیهاشون میشه! همه چیز داشتن و حالا مالباخته پشیمان! عاقبت رؤیافروشی همینه.
کاربری با نام «تاج»:
خیانت به وطن کاری میکنه از نقش اول سریال، رستوران لاکچری در فشم، مدیریت شرکت، مدیر پردیس سینمایی چارسو، رئیس کاخ جشنواره بینالملل، خوانندگی، آموزشگاه بازیگری به بیماری و تصمیم به خودکشی برسی! و باعث سقوط چندین جوان و نوجوان هم بشی.
هانی برقعی (با تلخیص):
بله آقای خطیبی! وقتی اونقدر مردم ایران رو فقط از پشت شیشههای ماشینهای لوکس دیدین، وقتی کل مردم ایران رو به یکسری که دورتون رو گرفتن تعمیم دادین، وقتی رسانه با فضای مجازی بهتون القا کرد که کار رژیم تمومه و شما این رو باور کردید خب معلومه الان پشیمونی و معلومه که حسرت زندگی گذشته خودت رو میخوری... احسان کرمیها و برزو ارجمندها و اشکان خطیبیها همه دچار یک اشتباه محاسباتی شدن، اونها مردم واقعی ایران رو از شبکههای اجتماعی قضاوت کردند.
کاربری با نام «آدم»:
براندازه نوشته: ۹۰ درصد اونایی که مهاجرت کردن خیلی خوشحال و راضیاند. بعد از ارژنگ امیرفضلی حالا اشکان خطیبی هم به جرگه اون ۹۰ درصد پیوست.
خطیبی: «زندگی تو اروپا کار راحتی نیست... نه بدنم و نه ذهنم دیگه توانایی کار کردن نداره... همه چیز بدتر شده... خیلی چیزا رو از دست دادم.»
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی